*;';پروازتاپروانگی;';*

در روزگاری که خنده مردم از زمین خوردن توست برخیز تا بگریند!!

فال عطسه!

بنا به درخواست تعدادی از دوستان این مطلب درج شد!!

ℒℴνℯ**پروانگی**ℒℴνℯ

[ چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:,

] [ 20:55 ] [ *..رضوانه..* ]

[ ]

طالع ازدواج ماه های مختلف..

مرد متولد فروردین +زن متولد...                                                  

فروردین+فروردین=پیوندی آتشین                                                 

فروردین +اردیبهشت=پیوندی کاملا عشقی                                      

فروردین +خرداد=خوش دل وامیدوار                                            

فروردین+تیر=اختلاف فراوان                                                    

//   + مرداد=شدید                                                              

//     +شهریور=سرد وگرم


ℒℴνℯ**پروانگی**ℒℴνℯ
ادامه مطلب

[ چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:,

] [ 20:40 ] [ *..رضوانه..* ]

[ ]

کمی دردودل..

هرگاه دفترمحبت را ورق زدی

هرگاه زیر پایت خش خش برگ هارا احساس کردی

هر گاه میان ستاره های اسمان

 تک ستاره خاموش دیدی

برای یک بار در گوشه ای از

ذهن خود نه به زبان بلکه از

 ته قلب خود بگو:

یادت بخیر ..

 

 

ℒℴνℯ**پروانگی**ℒℴνℯ

[ چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:,

] [ 20:33 ] [ *..رضوانه..* ]

[ ]

حکایت عشق..

حكايت عشق حكايت جالبي است
 فراموش شدگان هيچگاه
 فراموش كنندگان را
 فراموش نخواهند كرد...

ℒℴνℯ**پروانگی**ℒℴνℯ

[ شنبه 8 مهر 1391برچسب:,

] [ 19:19 ] [ *..رضوانه..* ]

[ ]

بدرود...

منو از من نرنجونم از اين دنيا نترسونم

تمام دلخوشي هامو به آغوش تو مديونم

اگه دلسوخته اي عاشق مث برگي نسوزونم

منو درياب كه دلتنگم مدارا كن كه ويرونه ام

نياد روزي كه كم باشم از اين دوسايه رو ديوار

به اين زودي نگو ديره به اين زودي نگو بدرود!

پر از احساس آزادي نشسته كنج زندونم

يه بغض كهنه كه انگار ميون ابر و بارونم

وجودم بي تو يخ بسته

بي تو سردم زمستونم

منو مثل همون روزا با آغوشت بپوشونم

يه جايي توي قلبت هست كه روزي خونه ي من بود

به اين زودي نگو ديره به اين زودي نگو بدرود...

ℒℴνℯ**پروانگی**ℒℴνℯ

[ شنبه 8 مهر 1391برچسب:,

] [ 19:17 ] [ *..رضوانه..* ]

[ ]

بی تو..

بي تو مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتم

همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم

شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم

شدم آن عاشق ديوانه كه بودم.

در نهانخانه ي جانم گل ياد تو درخشيد

باغ صد خاطره خنديد

عطر صد خاطره پيچيد

يادم آمد كه شبي با هم از آن كوچه گذشتيم

پر گشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم

ساعتي بر لب آن جوي نشستيم.

تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت

من همه محو تماشاي نگاهت

آسمان صاف و شب آرام

بخت خندان و زمان رام

خوشه ي ماه فر ريخته در آب

شاخه ها دست برآورده به مهتاب

شب وصحرا و گل وسنگ

همه دل داده به آواز شباهنگ

يادم آيد تو به من گفتي:

از اين عشق حذر كن!

لحظه اي چند بر اين آب نظر كن

آب آيينه ي عشق گذران است.

تو كه امروز نگاهت به نگاهي نگران است

باش فردا كه دلت با دگران است!

تا فراموش كني چندي از اين شهر سفركن!

با تو گفتم:حذر از عشق!؟_ندانم

سفر از پيش تو هرگز نتوانم

نتوانم!

روز اول كه دل من به تمناي تو پر زد

چون كبوتر لب بام تو نشستم

تو به من سنگ زدي من نه رميدم نه گسستم...

باز گفتم كه تو صيادي و من آهوي دشتم

تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم

حذر از عشق ندانم نتوانم!

اشكي از شاخه فرو ريخت

مرغ شب ناله ي تلخي زد و بگريخت...

اشك در چشم تو لرزيد

ماه بر عشق تو خنديد

يادم آيد كه دگر از تو جوابي نشنيدم

پاي در دامن اندوه كشيدم.

نه گسستم نه رميدم.

رفت در ظلمت غم آن شب و شب هاي دگر هم

نه گرفتي دگر از عاشق آزرده خبر هم

نكني ديگر از آن كوچه گذر هم...

بي تو اما به چه حالي من از آن كوچه گذشتم!

ℒℴνℯ**پروانگی**ℒℴνℯ

[ شنبه 8 مهر 1391برچسب:,

] [ 19:15 ] [ *..رضوانه..* ]

[ ]

حلالم کن..

اگر گاهی ندانسته به احساس تو خندیدم

و یا از روی خودخواهی فقط خود را پسندیدم

اگر از دست من در خلوت خود گریه ای کردی

اگر بد کردم و هرگز به روی خود نیاوردی

اگر زخمی چشیدی گاه از زبان من
اگر رنجیده خاطر گشتی از لحن بیان من
حلالم کن!!!

ℒℴνℯ**پروانگی**ℒℴνℯ

[ شنبه 8 مهر 1391برچسب:,

] [ 19:11 ] [ *..رضوانه..* ]

[ ]

درخت...

درخت از زمین چه آموخت که توانست با آسمان حرف بزند؟!

ℒℴνℯ**پروانگی**ℒℴνℯ

[ پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:,

] [ 15:9 ] [ *..رضوانه..* ]

[ ]

دوست داشتن یا عشق؟؟

عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی
دوست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال

عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هرچه از غریزه سر زند بی ارزش است
دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هرجا که روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج می گیرد

عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست، و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر می گذارد
دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی می کند

عشق طوفانی و متلاطم است
دوست داشتن آرام و استوار و پر وقار وسرشار از نجابت

عشق جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی “فهمیدن و اندیشیدن “نیست
دوست داشتن، دراوج، از سر حد عقل فراتر میرود و فهمیدن و اندیشیدن را از زمین می کند و باخود به قله ی بلند اشراق می برد

عشق زیبایی های دلخواه را در معشوق می آفریند
دوست داشتن زیبایی های دلخواه را در دوست می بیند و می یابد

عشق یک فریب بزرگ و قوی است
دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی، بی انتها و مطلق

عشق در دریا غرق شدن است
دوست داشتن در دریا شنا کردن

عشق بینایی را می گیرد
دوست داشتن بینایی می دهد

عشق خشن است و شدید و ناپایدار
دوست داشتن لطیف است و نرم و پایدار

عشق همواره با شک آلوده است
دوست داشتن سرا پا یقین است و شک ناپذیر

از عشق هرچه بیشتر نوشیم سیراب تر می شویم
از دوست داشتن هرچه بیشتر، تشنه تر

عشق نیرویی است در عاشق ،که او را به معشوق می کشاند
دوست داشتن جاذبه ای در دوست ، که دوست را به دوست می برد

عشق تملک معشوق است
دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست

عشق معشوق را مجهول و گمنام می خواهد تا در انحصار او بماند
دوست داشتن دوست را محبوب و عزیز میخواهد و می خواهد که همه ی دلها آنچه را او از دوست در خود دارد، داشته باشند

در عشق رقیب منفور است،
در دوست داشتن است که:”هواداران کویش را چو جان خویشتن دارند”

عشق معشوق را طعمه ی خویش می بیند
و همواره در اضطراب است که دیگری از چنگش نرباید
و اگر ربود با هردو دشمنی می ورزد و معشوق نیز منفور می گردد

دوست داشتن ایمان است و ایمان یک روح مطلق است
یک ابدیت بی مرز است ، که از جنس این عالم نیست

 

 

(دکتر شریعتی)

ℒℴνℯ**پروانگی**ℒℴνℯ

[ پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:,

] [ 15:2 ] [ *..رضوانه..* ]

[ ]

چند جمله ای چند...

حوا که باشی بعضی ها هوا برشون میدارد که آدمند

عکس گل های زیبا و با طراوت در فصل بهار www.Sargarmia.Net

خدایا من معنی قسمت و حکمت رو نمی دونم اما....
تو معنی طاقتو میدونی مگه نه؟؟؟

ℒℴνℯ**پروانگی**ℒℴνℯ

[ پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:,

] [ 14:59 ] [ *..رضوانه..* ]

[ ]

وعده همیشگی..

دلت را سپردی به من و وعده همیشگی دادی،
گفتی که با من همیشه چشمه زلال عشق در قلبت میجوشد؛
گفتی همیشه آرامی همیشه به امید بودنم زنده میمانی؛
مدتی است که روزها، سرد گذشته؛از سردی هوا، آب چشمه ی عشقت یخ بسته؛
رگهای قلبم بی آب است 
به یک کویر خشک رسیدن هم بهتر از باریدن باران است؛
فصل عشق تو، رو به خزان است با تو بودن مثل رفتن به سوی یک کلبه ی بی نام و نشان است؛
بی خیال، از عشق نگو برایم بهانه ات را بیاور که منتظر شنیدن آنم؛
تو هنوز کتاب عشق را نخوانده ای و آمده ای به سراغ صفحه آخرش،
هنوز باران عشق را ندیده ای و زیر آسمان آفتابی نشسته ای به انتظار باریدنش؛
اول بیا و بعد بگو میخواهی بروی تو هنوز نیامده داری میروی؛
اگر این است امروز تو ،وای به حال فردایت دیگر حوصله ندارم سر کنم با غمهایت؛
بارها رفتی و خودم آمدم به سراغت، اینبار دگر حتی نمینشینم چشم به راهت؛
باور اینکه تو از خوبها نیستی برایت بسی دشوار است اما این دست خودت نیست تو همینی؛
دیدنت حالم را خراب میکند ،زین پس به جای تو با تنهایی قرار میگذارم،
اینگونه قلبم با تنهایی روزهایش را فردا میکند؛
دلت به حالم نسوزد،اینک این حال من است که سوخته، چشمهای خیسم،
به انتهای جاده ای که تو را در آن ندارد چشم دوخته و میشمارد
ثانیه هایی که از رویاهایم فراری اند؛
به جای نفس آه میکشم و به جای غم حسرت میخورم ؛خاطره هایم را جا میگذارم
و دیگر جای قدمهایت 
پا نمیگذارم

 

ℒℴνℯ**پروانگی**ℒℴνℯ

[ پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:,

] [ 14:55 ] [ *..رضوانه..* ]

[ ]

سکوت..

سکوت می کنم ،

به احترام قلبی  که گم شد و در حسرت یک نگاه تو مرد ...

جملات زیبا گیله مرد

ℒℴνℯ**پروانگی**ℒℴνℯ

[ پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:,

] [ 14:46 ] [ *..رضوانه..* ]

[ ]

زخم عشق

چند سال پیش ، در یک روز گرم تابستان ، پسر کوچکی با عجله لباسهایش را در آورد و خنده کنان داخل دریاچه شیرجه رفت

. مادرش از پنجره نگاهش می کرد و از شادی کودکش لذت میبرد. مادر ناگهان تمساحی را دید که به سوی پسرش شنا می کرد

. مادر وحشتزده به سمت دریاچه دوید و با فریادش پسرش را صدا زد . پسرش سرش را برگرداند ولی دیگر دیر شده بود



تمساح با یک چرخش پاهای کودک را گرفت تا زیر آب بکشد، مادر از راه رسید و از روی اسکله بازوی پسرش را گرفت. تمساح پسر را با قدرت



می کشید ولی عشق مادر آنقدر زیاد بود که نمی گذاشت پسر در کام تمساح رها شود.کشاورزی که در حال عبور از آن حوالی بود ، صدای فریاد



مادر را شنید، به طرف آنها دوید و با چنگک محکم بر سر تمساح زد و او را فراری داد



پسر را سریع به بیمارستان رساندند. دو ماه گذشت تا پسر بهبودی پیدا کند. پاهایش با آرواره های تمساح سوراخ سوراخ شده بود و روی



بازوهایش جای زخم ناخنهای مادرش مانده بود

. خبرنگاری که با کودک مصاحبه می کرد از او خواست تا جای زخمهایش را به او
نشان دهد. پسر شلوارش را کنار زد و با ناراحتی زخمها را نشان



داد ،سپس با غرور بازوهایش را نشان داد و گفت



"

این زخمها را دوست دارم ، اینها خراشهای عشق مادرم هستند."

گاهی مثل یک کودک قدرشناس



خراشهای عشق خداوند را به خودت نشان بده



خواهی دید چقدر دوست داشتنی هستند

ℒℴνℯ**پروانگی**ℒℴνℯ

[ پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:,

] [ 14:43 ] [ *..رضوانه..* ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه