*;';پروازتاپروانگی;';*

در روزگاری که خنده مردم از زمین خوردن توست برخیز تا بگریند!!

سهراب..

تو کجایی سهراب آب را گل کردند...

 

     چشم ها را بستند و چه با دل کردند...

 

          صبر کن سهراب گفته بودی قایقی خواهم ساخت...

 

                              دور خواهم شد از این خاک غریب..

 

                                           قایقت جا دارد؟!من هم از همهمه اهل زمین دلگیرم....!

         

ℒℴνℯ**پروانگی**ℒℴνℯ

[ یک شنبه 1 آبان 1391برچسب:,

] [ 17:46 ] [ *..رضوانه..* ]

[ ]

دلتنگی این روزها...

آرام تر از آنم که چیزی بگویم


چیزی که دیگری در نگاهم نخواند!


بی قرار تر از آنم که ببارم


بارشی که آسمان از من دریغ کرد !


بی دست و پاتر از آنم که دل به تو ندهم


دلی که حوالی دلتنگی هایش بیتوته کرده !


حوالی این روزهای خسته


که در انتظار باران نگاهت


کــــــــ ــــــــــــــ ش می آیند و به انتهای خود می رسند


من با دستانی پر از انتظار ایستاده ام !


این بار سوغاتی این همه تنهایی را


در کوله خاطراتت نگه دار


و تا ابد به رویم نیاور


که ره آوردی برایم نداشت این سفر !


دوم شخص نوشته های دلتنگ من


این روزها اگر گذرت به آسمان خورد


دعایی را برایم حواله کن


احساسم دلتنگ شده ...


پ.ن: من بدهکار هزار ساله ی بارانم ... آیا کسی لیوان آبی دست من خواهد داد؟


.

ℒℴνℯ**پروانگی**ℒℴνℯ

[ یک شنبه 1 آبان 1391برچسب:,

] [ 17:20 ] [ *..رضوانه..* ]

[ ]

سجده گاه بندگی هایم..

 

سجاده ای پهن بود


رو به پنجره ای که باز بود


پنجره ای که آسمان را در قاب داشت


آسمانی که سیاه بود


و ستاره ها را در آغوشش می فشرد


ستاره هایی که چشمک می زدند رو


به تنهایی اتاق !
اتاقی که من بودم


و سجاده


و پنجره !
 اتاقی که بوی یاس نمی داد


اما بوی یاس پنجره را مست می کرد !


سر بر سجده گاه بندگی هایم می گذارم


اشک امان کلمه را می برد


حرفی نمی ماند برای گفتن


مگر اشک خود دنیای حرف نیست؟


اشک ها دریای کلماتن


کلماتی که جنس دل دارند


و سکوت و اشک تنها راه بیانشان !


کاش میشد تا ابد سر برندارم


چرا کاش های بندگی ام کال مانده اند؟


دلم


بوی یاس می خواهد


پنجره رو به اسمان می خندد !


باد عطر یاس را در مشامم


می پراکند !


.

 

ℒℴνℯ**پروانگی**ℒℴνℯ

[ یک شنبه 1 آبان 1391برچسب:,

] [ 17:17 ] [ *..رضوانه..* ]

[ ]

عادت نداشتم...

آنقدر به عادت کردن


عادت کرده ایم


که عادتمان شده


به هر چه باید و نباید عادت کنیم !


عادت کردن شروع روزمره گی است ...


مرگ احساس است !


احساس که مُرد


دیگر سراغی از عشق در دقایقت نگیر ...


گویی همین دیروز بود


که از عادت هایم می گفتم


و از ترس عادت کردن !


حال عادت کرده ام که همه چیز


عادت ام شود !!



.


.


حذف ادامه متن عادتم نبود


اما حال که عادت کردم


به عادتی شدن ...


بگذار این هم عادتم شود !!


پ.ن : حتی به نوشتن پ.ن هم عادت کردم !


چرا برای هر نوشته ام باید پی اش را هم بگیرم که بشود پ.ن !!!!!


تلخ نوشت: با این که عادت به نوشتن این ندارم اما باید بگویم:


کاش عادت داشتی کمی زودتر بیایی !


تو نیز به چیزی که باید عادت نکرده ای !!


خواننده نوشت: به هجو نوشته هایت عادت کرده ایم ... این نیز بگذرد!


.

ℒℴνℯ**پروانگی**ℒℴνℯ

[ یک شنبه 1 آبان 1391برچسب:,

] [ 17:2 ] [ *..رضوانه..* ]

[ ]

بدون عنوان..

میگفت پای رفتن نـــدارم
با ســـر رفت

ℒℴνℯ**پروانگی**ℒℴνℯ

[ چهار شنبه 10 آبان 1391برچسب:,

] [ 21:18 ] [ *..رضوانه..* ]

[ ]

یخ..

 

وقتی زندگی رو از یخ ساختی،

برای آب شدنش گریه نکن!

 

ℒℴνℯ**پروانگی**ℒℴνℯ

[ چهار شنبه 10 آبان 1391برچسب:,

] [ 21:13 ] [ *..رضوانه..* ]

[ ]

آب نریختم..

آب نریختم که برگردی...

                    آب ریختم تا پاک شود ...

                            هرچه رد پای تویت در زندگی ام....

ℒℴνℯ**پروانگی**ℒℴνℯ

[ چهار شنبه 10 آبان 1391برچسب:,

] [ 21:11 ] [ *..رضوانه..* ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه